سئلن، همه هستي ما

آخرين ياداشت...

سلام سئلنم، عزيز دلم اومدم آخرين ياداشتمو قبل از اومدنت برات بذارم... شايد ديگه كمتر از 48 ساعت به اومدنت مونده باشه. انگار تو يه حالت خلسه قرار گرفتم. اصلا باورم نميشه كه خيلي كم مونده تو آغوشم بگيرمت و يه دل سير نگات كنم... همه مامانا ميگن خيلي زود دلت واسه روزا و ساعتايي كه ميوه دلت تو وجود تو بود تنگ ميشه، واسه اون لحظه هايي كه فقط و فقط مال تو بود و تو بيشتر از همه وجودش رو حس ميكردي... واسه تكوناش، سكسكه هاش، شنيدن صداي قلب پاكش از توي دل خودت و حتي واسه همه سختي هايي كه كشيدي... نازنينم منم قطعا دلم واسه اون روزا تنگ ميشه... واسه اون وقنايي كه قلبامون نزديكتر از هميشه كنار هم ميتپيدن... اون وقتايي دستمو ميذاشتم رو دلم و از خ...
30 مهر 1392

سیسمونی ماه دختر...

سلام ماهکم. اومدم بگم که بالاخره اسم قشنگتو انتخاب کردیم! اسم دختر ناز ما:   سئلن   سئلن دو تا معني داره يعني هستي و دارايي، آبرومند، یعنی تو عزيز دل مامان و بابا   امیدوارم اسمتو دوست داشته باشی گلم واما سیسمونی سئلن خانومي! همه وسایلت مبارکت باشه خوشگلم  عکسا تو ادامه مطلب...         این پایینی ها لباسای من بود که مامانی عزیز نگهشون داشته بود این همه سال و الان تو به ارث بردی      اينا هم آخرين چيزايي كه بر...
24 مهر 1392

اتفاقات 1 ماه اخیر...

سلام دخملی ناز مامان خوبی فدات شم؟ من به عشق وجود تو خوبم ولی این اواخر حسابی سنگین شدم و به زحمت کارای واجبو انجام میدم. عزیزکم باورم نمیشه ١١ روز بعد تو رو بغل میکنم و این انتظار به سر میرسه بذار اتفاقاتی که تو این مدت افتاده رو برات بگم خاله فاطمه اواخر تیر امتحاناتش تموم شد و اومد. تو دو ماه و ١٠ روزی که اینجا بود خیلی بهش وابسته شده بودم و وقتی یادم میافتاد که تابستون تموم شه باید دوباره بره دلم خیلی میگرفت. هر طور که میتونست به من میرسید و میخواست من راحت باشم خیلی خاله گلیه میدونم که خیلی دوسش خواهی داشت آخر شهریور شب قبل از رفتنش رفتیم که باهاش خداحافظی کنیم و من نتونستم جلوی اشکامو بگیرم... ناز مامان آخه شاید هنوز نمیدونی که...
20 مهر 1392

مامان خوشحال و نگران...

سلام دخترك نازم سلام به روي ماهت آروم جونم ماماني دارم روزا و هفته ها رو ميشمرم واسه لحظه ديدنت، يكي دو هفته ست سنگينتر شدم و خم و راست شدن واسم خيلي سخت شده. تو خوابيدنم مشكل پيدا كردم كه كشف كردم كاهو به رفع اين مشكل كمك ميكنه. هر شب يه ساعت قبل خواب 7-8 پر كاهو ميخورم و نسبتا راحت ميخوابم. ولي با اين همه پهلو به پهلو شدن به خاطر دردي كه زير دلم دارم واسم آزاردهنده ست. ضربان قلبم به خاطر شلي دريچه ميترال بعضي وقتا بد جور نامنظم ميشه و نفسمو بند مياره.ورم دست و پام اذیتم میکنه... ولي همه اينا به عشق وجود تو برام قابل تحمله! عزيز دل مامان با اون قلب پاك و خداييت خودت از خداي مهربون بخواه كه تا آخرش حال هر دومون خوب باشه و سالم...
16 شهريور 1392