آخرين ياداشت...
سلام سئلنم، عزيز دلم اومدم آخرين ياداشتمو قبل از اومدنت برات بذارم...
شايد ديگه كمتر از 48 ساعت به اومدنت مونده باشه. انگار تو يه حالت خلسه قرار گرفتم. اصلا باورم نميشه كه خيلي كم مونده تو آغوشم بگيرمت و يه دل سير نگات كنم...
همه مامانا ميگن خيلي زود دلت واسه روزا و ساعتايي كه ميوه دلت تو وجود تو بود تنگ ميشه، واسه اون لحظه هايي كه فقط و فقط مال تو بود و تو بيشتر از همه وجودش رو حس ميكردي... واسه تكوناش، سكسكه هاش، شنيدن صداي قلب پاكش از توي دل خودت و حتي واسه همه سختي هايي كه كشيدي...نازنينم منم قطعا دلم واسه اون روزا تنگ ميشه... واسه اون وقنايي كه قلبامون نزديكتر از هميشه كنار هم ميتپيدن... اون وقتايي دستمو ميذاشتم رو دلم و از خدا ميخواستم كمكم كنه تا آخر اين راه بتونم خوب مواظبت باشم... واسه اون وقتايي كه بابايي گل هم دلش ميخواست تو رو با تكونايي كه براش ميخوردي بيشتر حست كنه.... ولي يه مورد اين اواخر بود كه من به بابايي حسودي كردم و اون اين بود كه وقتي سرشو ميذاشت رو شكمم ميتونست صداي قلبتو بشنوه و من نميتونستم!
فرشته معصوم من ببخش اگه با ناراحتيام، دغدغه هام، دلواپسيام، بي قراريام و ... تو رو هم اذيت كردم. حالا كه تو نزديكتري به خدا ازش بخواه كه اونم منو ببخشه...
همسرم، آقاي مهربون من! ممنون به خاطر بودنت، به خاطر تحمل كردن بي حوصلگي ها و بي تابي هاي من تو اين مدت، به خاطر همه زحمتايي كه با وجود خسته بودنت واسه من و دخترمون كشيدي و به خاطر همه محبتايي كه كردي و من الان ذهنم ياري نميكنه كه همه رو بنويسم...
آبجي هاي گلم، پريسا، فاطمه و فيروزه، بابا و مامان عزيزتر از جونم و بقيه عزيزاي دلم كه تو اين مدت به ياد من بودين و هر جوري از دستتون بر مي اومد كمكم كردين تا اين راهو آسونتر پشت سر بذارم ازتون دنيا دنيا ممنونم. خدايا بهم فرصت بده همه خوبي ها رو جبران كنم...
خدا... اي مهربانتر از همه با من! بنده خوبي برات نبودم ولي تو هميشه خداي خوب من بودي... تنهام نذار و فرشته منو سالم و آروم و راحت زميني كن...
دختر قشنگم! نميدونم اولين لحظه اي كه چشمم به تو مي افته تو چه حس و حالي غرق ميشم؟! ولي بي شك ميدونم كه شيرينترين لحظه عمرم خواهد بود...
همه دار و ندار من، بي بهانه دوستت دارم...