سئلن، همه هستي ما

دخترم روزت مبارک...

دخترم با تو سخن می گویم زندگی در نگهم گلزاریست و تو با قامت چون نیلوفر ، شاخه ی پر گل این گلزاری من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم گل عفت ، گل صد رنگ امید گل فردای بزرگ ، گل فردای سپید چشم تو آینه ی روشن فردای من است گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ کس نگیرد ز گل مرده سراغ دخترم با تو سخن می گویم دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش همه گل چین گل امروزند همه هستی سوزند کس به فردای گل باغ نمی اندیشد آنکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد بلبل عاشق نیست بلکه گلچین سیه کرداریست که سراسیمه دود در پی گل های لطیف تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک دست او دشمن...
6 شهريور 1393

اولین دندون سئلن

سئلن کوچولوی خوشگل ما تو تاریخ 12 خرداد 93 دوتا دندون پایینش از لثه ش زدن بیرون عین دوتا مروارید قشنگ ان شالا دندونات همیشه سالم و خوشگل بمونن خانوم گلم    ای جووووووونم فدات شم عزیز دردونه م اینم دندونی دخترک من ...
5 تير 1393

ماجراهای سئلن تو سال جدید

سلام به روی ماهت نازنین مامان. اومدم تا از اول سال جدید یعنی سال 93 اتفاقات جدید و کارای جدیدی که انجام میدی رو برات بنویسم. البته بازم مثل همیشه با تاخیر آپ میکنم حالا برات از کارایی که انجام میدی بگم. روز 9 اسفند یعنی وقتی چهار ماه و یک هفته ت بود خونه مامان بزرگ بودیم. من و عمه جون کنارت نشسته بودیم که دیدیم تو یه غلت کامل 180 درجه ای زدی و ما رو ذوق زده کردی. آفرین دختر زرنگم عید امسال با سالای قبل خیلی فرق داشت چون یه کوچولوی خواستنی هم لحظه تحویل سال کنارمون بود. عزیزکم امسال اولین عید تو بود و تو روز دوم فروردین 5 ماهه شدی! چقدر زود میگذره لحظه های با تو بودن... 26 فروردین که پنج ماه و 24 روزه بودی من تو آشپزخونه داشتم...
22 خرداد 1393

واکسن چهار ماهگی...

سلام سئلن گلی عزیز دل مامان الان تو کنار من تو حالت نیمه نشسته ای و داری با آقا گاوه بازی میکنی. منم گفتم از فرصت استفاده کنم و بیام از روز واکسن چهار ماهگیت بگم! صبح ساعت ده و نیم بابا جون و مامانی جون اومدن تا ببریمت مرکز بهداشت و واکسنتو بزنیم قبلش قد و وزن و دور سرتو اندازه گرفتن که وزنت یه خورده از حد نرمال پایینتر بود  یعنی باید شش و پانصد میشدی که شش و سیصد بودی ولی خانم بهداشت گفتن که زیاد مهم نیست و جبران میشه تو ماهای بعد ولی من بازم ناراحت بودم تا دیروز. از اون روز دارم بیشتر و بهتر غذا میخورم تا تو هم بهتر وزن بگیری! ولی ماشالا قدت ٦٥ بود که از منحنی رشد خودت زده بود بالا و دور سرت ٤١ و نیم بود که تو منحنی بود. عزیزکم آ...
6 اسفند 1392

اینجا یه فرشته کوچولو لالا کرده...

لای لاییما آی دوروب آی بالاما تای دوروب الله وئرن ایسته ییم سئومه لی بیر پای دوروب قوش کیمی گول اوسته یات آی دوداغی پوسته یات سن مندن جان ایسته دین دئدیم گوزوم اوسته یات   بقیه عکسها در ادامه مطلب                   ...
6 اسفند 1392

سئلن کوچولو چهار ماهه میشود...

سلام سئلن ناز مامان نزدیک سه ماهه که وبلاگتو آپ نکردم بنا به دلایلی مثل تنبلی خودم، یه مدت وجود مشکل تو سیستم، اختصاص بیشتر وقتم به شما و ... البته اینم بگما یه بار قبل دو ماهگیت با هزار زحمت نشستم یه پست طولانی با موضوع خاطره روز تولدت نوشتم که نی نی وبلاگ مطلبو ثبت نکرد و هر چی نوشته بودم تو یه لجظه پرید. منم با نی نی وبلاگ قهر کردم ولی بعدش دیدم فایده نداره آشتی کردم حالا میخوام اتفاقای مهم این مدتو برات بگم ١٥ روز بعد از تولدت قطره مولتی ویتامینتو شروع کردی از همون اول خیلی دوسش داشتی و ماشالا با اشتهای زیاد موقع خوردنش ملچ و ملوچ راه میندازی منم به تماشات میشینم و ذوق میکنم ٤٠ روزه که شدی مامانی جون اومد خونه مون و تو...
1 اسفند 1392