سئلن، همه هستي ما

سئلن کوچولو چهار ماهه میشود...

1392/12/1 10:45
نویسنده : مامان فری
654 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سئلن ناز مامان نزدیک سه ماهه که وبلاگتو آپ نکردم بنا به دلایلی مثل تنبلی خودم، یه مدت وجود مشکل تو سیستم، اختصاص بیشتر وقتم به شما و ...

البته اینم بگما یه بار قبل دو ماهگیت با هزار زحمت نشستم یه پست طولانی با موضوع خاطره روز تولدت نوشتم که نی نی وبلاگ مطلبو ثبت نکرد و هر چی نوشته بودم تو یه لجظه پرید. منم با نی نی وبلاگ قهر کردم ولی بعدش دیدم فایده نداره آشتی کردم

حالا میخوام اتفاقای مهم این مدتو برات بگم

١٥ روز بعد از تولدت قطره مولتی ویتامینتو شروع کردی از همون اول خیلی دوسش داشتی و ماشالا با اشتهای زیاد موقع خوردنش ملچ و ملوچ راه میندازی منم به تماشات میشینم و ذوق میکنم

٤٠ روزه که شدی مامانی جون اومد خونه مون و تو رو برد حموم روز چهلم. البته تا چهل روزگیت مامانی هر سه چهار روز یه بار زحمت میکشید و میومد خونه مون تا حمومت کنه. منم از لای در حموم نگات میکردم و دلم آب میشد که کی بشه خودم حمومت کنم تا اینکه چند روز بعد دل به دریا زدم و به کمک بابایی بردیمت حموم! عزیزکم چقدر کوچولو بودی انگار یه عروسک زنده بودی تو دستای من !!! وقتی آب میریختم رو بدنت بال بال میزدی و قیافتو یه شکلی میکردی که هنوزم اونطوری میکنی موقع حموم کردن و من عاشق اون حالتتمماچ

اعتراف میکنم که خیلی هول بودم و سفت نگهت داشته بودم که یه وقت خدای نکرده از دستم لیز نخوری ولی در عین حال خیلی خوشحال بودم و لذت میبردم ! بعد از اینکه حمومت تموم شد اعتماد به نفس عجیبی داشتماز خود راضی

دوماهگیت باید میبردیمت مرکز بهداشت تا واکسناتو بزنن. خیلی دلهره داشتم بیشتر به خاطر تبت که خدا رو شکر اصلا تب نکردی. از شانس خوبمون خاله فاطمه هم اینجا بود و با اون بردیمت. قبل از واکسن وزن و قد و دور سرتو اندازه گرفتن. خانم بهداشت گفت که رشدت خیلی خوب بوده دخمل قشنگم. وزنت ٥٥٠٠، قدت ٥٩ و دور سرت ٣٩ بود. بعد که بردیمت اتاق و خانوم داشت واکسنو آماده میکرد و خاله فاطمه داشت تو رو آماده میکرد من فرار کردم تا از اون صحنه تلخ دور باشم الهی فدات بشم عزیزکم که دردت گرفت درد و بلات به جونم

بعد اومدیم خونه و تو یه کم بی حال شدی ولی زیاد گریه نکردی ! خاله فاطمه خیلی کمکم کرد. خیلی ممنون خاله مهربون. هر چهار ساعت تا ٤٨دو روز بهت قطره استامینافن دادم و تو هم اصلا تب نکردی قربونت برم.

از دو ماهگی به بعد فعلا نرفتیم بهداشت واسه کنترل رشدت. ان شالا روز شنبه واسه واکسن چهار ماهگیت میریم و قد و وزنتم اندازه میگیرن. راستش یه کم نگران اینم که نکنه به اندازه کافی وزن نگرفته باشی! ولی واسه این واکسنت مثل دفعه قبل استرس ندارم چون هم یه دونه ست هم خاله فاطمه میگه راحتتره. امیدوارم زیاد اذیت نشی خوشگل مامان

عزیزکم تولد تو افتاد تو فصل سرما و من و تو تو این مدت به خاطر اینکه تو سرما نخوری خیلی کم تونستیم بریم بیرون اونم فقط با ماشین یکی دو دور زدیم تو شهر یا رفتیم خونه مامان بزرگا چند بار و بیشتر اونا اومدن و بهمون سر زدن. منتظر هوای دلپذیر بهاریم که تو رو بذارمت تو کالسکه ت و بریم دوتایی گردش و خرید وای که چه حالی میدهYah

حالا نوبت اینه که از کارای خودت بگم شیرین تر از عسلمhttp://www.sheklakveblag.blogfa.com پريسا دنياي شكلك ها

اول از همه بگم که هزار ماشالا شیر خوب مبخوری و من شبانه روز حدودا ١٥ تا ٢٠ بار بهت شیر میدم. اوایل دل درد میگرفتی و با گریپ میکسچر خوب میشدی. سعی میکنم که هر روز قبل از شب یکی دو سی سی بهت از این شربت بدم تا شیرو بهتر هضم کنی و دل درد نگیری نازنینم.

از دو ماهگی به بعد اولین لبخندتو زدی و دل من و بابایی رو بردی. از همون موقع هم چهره من و بابا رو شناختی و بقیه رو که میدیدی و نمیشناختی گریه میکردی که همچنان این کارت ادامه داره. چند روز از دوماهگیت گذشته بود که شروع کردی به زبون خودت حرف زدن مثلا میگفتی آغا، غا، اوغو... حدود ده روزم میشه که از خودت یه صداهایی در میاری که ضبطشون کردم تا وقتی بزرگ شدی ببینی که چجوری حرف میزدی

وقتی تنها میمونی و من میرم تا یه کم به کارام برسم بعضی وقتا آروم میمونی و به اسباب بازیات که میذارم کنارت دست میزنی و سرگرم میشی ولی بعضی وقتا اصلا بهم اجازه نمیدی که از پیشت برم و همین که منو نمیبینی گریه میکنی. اونم چه گریه ای. اصلا گریه کردنت خاصه. یه هویی شدید گریه میکنی و قرمز میشی و نفست بند میاد در عرض چند ثانیه!!!دخملکم اینجوری کسایی رو که قلقتو نمیدونن میترسونی. تازگیا هم دستتو مشت میکنی و میاری جلو چشات و با دقت نگاش میکنی جون دلممممممممممم.پریسا دنیای شکلک ها http://www.sheklakveblag.blogfa.com/

گل خوشبوی من از وقتی اومدی تنهایی هامو پر کردی. با هر صدایی که میکنی دلم پر میکشه! وقتی میخندی و به چشای خوشگلت نگاه میکنم انگار دنیا تو همون دو تا چشمای توئه. پریسا دنیای شکلک ها http://www.sheklakveblag.blogfa.com/

حالا نوبت عکسه تو ادامه مطلب. بگین ماشالاااااااالبخند

 

 

 

 

مامانی کمتر عکس بگیر ازم برو یه کمی هم به کارات برس

مامان با شمام صدامو میشنوی؟!

الهی فدای اون دستای ناز کوچولوت بشم من

حمام روز چهلم

تمرینات گردنگیری توسط بابایی

اولین حمومی که من و بابایی بردیمتقلبهورا

درسته که دندون ندارم ولی هویجم میخورم

خوب چیه مگه؟ دارم آفتاب میگیرمعینک

ماما میگم نکنه یه وقت سنگین باشم بابا جونم دردش بیاد!!!

بله من هر جمعه برنامه آفتابگیری دارم آخه بابام خونه س این کارو انجام میده منم کیف میکنم

من یه دخمل تر و تمیزم که تازه از حموم اومدم عافیتم باشه

به به چه برس خوشمزه ای

ماما باز تویی اومدی عکاسی؟!

گل دختر که میگن اینه

 

سئلنم چند تا هم هدیه گرفتی که عکسشونو میذارم. مبارکت باشه خانوم گل. دست عزیزامون درد نکنه

 

این بلوز و شلوارو خاله پریسای عزیز برات آورده

 

این کت خوشگلم از طرف زن عموی عزیزته

 

این لباس قشنگم مامانی جون واسه هدیه شب یلدا آورده بود برات

 

این شنل نازم از طرف دوست بابایی و خانومشه

 

این پاپوشا هم از طرف عمه و عموی عزیز

 

 

و اینا هم کفشای اولین عیدت از طرف من و بابا عزیز دلممممممممممممم

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

sara
7 اسفند 92 13:52
Muuuhashooo fashion karde bachammmm babajoonesh zhanguler baziii mikone bahash vaaaayyyykhodesh mamanesh lebasash dastash muhashhh hamashooon nazo o khoshgelan
مامان فری
پاسخ
مرسی سارا جون لطف داری