مامان خوشحال و نگران...

سلام دخترك نازم

سلام به روي ماهت آروم جونم

ماماني دارم روزا و هفته ها رو ميشمرم واسه لحظه ديدنت، يكي دو هفته ست سنگينتر شدم و خم و راست شدن واسم خيلي سخت شده. تو خوابيدنم مشكل پيدا كردم كه كشف كردم كاهو به رفع اين مشكل كمك ميكنه. هر شب يه ساعت قبل خواب 7-8 پر كاهو ميخورم و نسبتا راحت ميخوابم. ولي با اين همه پهلو به پهلو شدن به خاطر دردي كه زير دلم دارم واسم آزاردهنده ست. ضربان قلبم به خاطر شلي دريچه ميترال بعضي وقتا بد جور نامنظم ميشه و نفسمو بند مياره.ورم دست و پام اذیتم میکنه... ولي همه اينا به عشق وجود تو برام قابل تحمله! عزيز دل مامان با اون قلب پاك و خداييت خودت از خداي مهربون بخواه كه تا آخرش حال هر دومون خوب باشه و سالم قدم تو اين دنيا بذاري كه اين بزرگترين آرزومه

دختر قشنگم هفته قبل كه رفتيم دكتر، با اينكه قند خونم تو حد نرمال بود ولي خانم دكتر گفت بهتره دوباره آزمايش بدم ولي هنوز ندادم. سعي ميكنم فردا برم و آزمايش بدم. اون روز سونو هم رفتم و ديدمت خوشگلم. خاله فاطمه هم با ما اومده بود وقتی نوبت ما شد گفتن فقط یک همراه میتونه بره داخل که خاله فاطمه و بابایی به هم تعارف کردن و آخر سر بابایی اومد که ببیندت سونو سه بعدي نبود ولي آقاي دكتر چند لحظه تصوير سه بعدي تو رو آورد تو صفحه و من و بابايي تونستيم ببينيمت. واي كه چقدر ناز بودي!!! عين فرشته ها آروم خوابيده بودي ولي تكونم ميخوردي. ميدوني كه ماماني چقدر پرجنب و جوشي و يه ساعت آروم و قرار نداري. همش از اين پهلوم وول ميخوري ميري اون يكي پهلوم. خلاصه باید بگم واسه خودت خانومي شده بودي و تقريبا ميشه گفت همه اعضات كامل شده بود ولي هنوز چند هفته ديگه بايد اون تو بموني و تپلي بشي. سونوهاي قبلي تاريخ تولدتو بين 11 تا 14 آبان تخمين زده بودن ولي سونو آخري يعني اون كه مربوط به هفته 31 بود تاريخ تولدتو 7 آبان تخمين زد. آقاي دكتر ميگفت از روي رشدي كه داري من اين تاريخو ميدم كه اگه سزارين شي 1 هفته تا 10 روز زودتر ميشه. عزيزك مامان دوست دارم اول يا دوم آبان كه عيد غدير خمه به دنيا بياي. من از اون روز خاطره قشنگ عروسي با بابايي مهربونتو دارم...

دخملي مامان اين روزا هم هيجان ديدن تو رو دارم هم نگران و مضطربم كه زايمانم چطور ميشه دعا كن كه همه چي خوب باشه فرشته كوچولوي من

اينا مربوط به سونو آخريه كه هزار ماشالا نشون ميده رشدت عالي بوده. خدا رو هزاران بار شكر...

تعداد ضربان قلب در دقيقه: 139

دور سر:301/3 ميليمتر

دور شكم:286/4 ميليمتر

طول استخوان ران: 61 ميليمتر

قطر عرضي جمجمه: 80 ميليمتر

وزنتم تو هفته سي و يك 1969 گرم يعني تقريبا 2 كيلو  بود كه عالي بود

دخترم ببخشيد كه هنوز نتونستيم برات اسم انتخاب كنيم. آخه ميدوني ماماني اين كار خيلي سخته و آدم نميتونه به راحتي واسه عزيز دلش اسمي رو بپسنده ولي ديگه زياد وقت نمونده و بايد تصميممونو بگيريم.

وسايل و اتاقت تقريبا آماده شده ولي هنوز چيدن وسايلت مونده كه انشالا اونم به زودي تموم ميشه و عكساي سيسموني خوشگلتو تو پستاي بعدي ميذارم

بازم مثل هميشه ميخوام بگم

دخترم دوست دارم خيلي زياد به اندازه اي كه نميتوني فكرشو بكني