6 ماه گذشت...
سلام ملوسم حالت خوبه؟ من خوبم عزیزکم. این اواخر چیزی برات ننوشتم آخه هوا خیلی گرم شده و زیاد نمیتونم تو این اتاق گرم بشینم مامان جون. از یه طرفم پاهام که از صندلی آویزون میمونن بادکنک میشنولي هر روز دلم اينجا بود...
خوشگلکم تا امروز دقيقا ٦ ماه از اومدن تو گذشت و تقریبا ٣ ماه دیگه مونده که صورت ماهتو ببینم. دلم میخواد این مدت هم بگذره و بیای پیش من و باباجون مهربون. من و بابایی خوابتو دیدیم. تو خوابایی که من میبینم نمیدونم چرا همیشه پشتت به دوربینهيعني نمیتونم صورت خوشگلتو ببینم!!! حتما خدا میخواد فرشته مو بعد به دنیا اومدن کامل ببینمشولی بابایی که خوابتو دیده بود میگفت من بهش میگفتم که دخملمون شبیه توئه یعنی شبیه بابا جون هستی.اگه مثل بابا خوش رنگ و رو باشی خیلی خوب میشه. ولی هر شکل و رنگ دیگه ای هم که باشی واسه من زیباترین فرشته ای نازنین مامان. انشالا سالم و قوی باشی قربونت برم
امروز روز ١٨ ماه رمضونه. من که امسال نتونستم روزه بگیرم، ولی وقت اذان که میشه بازم حال و هوای خوبی داره واسم. بعضی روزا دلم واسه روزه گرفتن تنگ میشه. سال بعد هم به احتمال زیاد نمیتونم روزه بگیرم، چون باید شیر داشته باشم و با روزه گرفتن شیرم کم یا قطع میشه و عزيزم گرسنه ميمونه!
دختر نازم هنوز وسایلت کامل نشده عمو جون میخواد سرویس خوابتو بسازه امیدوارم وقتی بزرگ شدی بپسندیشون. من و بابایی سعیمونو میکنیم که بهترینا رو برات تهیه کنیم آخه عزیززتر از تو که نداریم خانوم گل
فردا وقت دکتر دارم که بعد از دکتر میخوایم بریم بازار و بعضی وسایل باقیمونده رو هم بخریم که انشالا بتونیم.
راستی یادم رفت از تکونات بگم شیطونکم. وااااای این یکی دو هفته آخر چنان ضربه ها و موجایی میزنی که وقتي شكممو نگاه ميكنم چشام از تعجب گرد ميشه!!! تو که هنوز کوچولویی مامانی ببین ماه آخر میخوای چکار کنی بابایی هم از دیدن تکونات ذوق زده و متعجب میشه. فکر کنم اون تو اصلا خواب و استراحت نداری و هر ساعت مشغول بازی و ورجه وورجه هستی
ولی قول بده اومدی بیرون زیاد شيطنت و بازيگوشي نکنی مامانیییییییی
قشنگترینم دوست دارم به اندازه ستاره های آسمون، به اندازه قطره های بارون، به اندازه هزار تا دنیاااااااااااا...