پس فردا...
سلام شیرینی زندگیم خوبی مامانی؟ من خوبم وهر لحظه به فکر تو دارم نفس میکشم. امروز جمعه ست چیزی تا عید نمونده. هوا هم کاملا بهاری شده و امروز نسبت به روزای قبل خیلی گرم بود من دارم با یه تاپ میگردم تو خونه! مامان جون من دارم از صبح کار میکنم
بابایی هم پایین داره کار میکنه
باور نمیکردم وقتی میگفتن نی نی که بیاد مامانا زودتر خسته میشن ولی حالا دیگه باورم شد! اشتهامم خیلی کم شده ولی به زور هم که شده میخورم آخه میگم شاید تو عزیزم دلت بخواد بابایی هم ناراحت میشه وقتی میبینه من چیزی نمیخورم ، ولی سخته آدم چیزی دلش نخواد و به زور بخوره هااا!!!
نازنین مامان پس فردا باید بریم پیش خانم دکتر تا از تو خبر بده بهمون. از خدا میخوام که تا حالا همه چی خوب پیش رفته باشه و تو راحت راحت باشیراستی خانم دکترمون خیلی خیلی مهربون و دلسوزه . این خانم دکترو خاله کوچیکه بهم معرفی کرد مرسییییییییییییییییی خاله جووووووووووون دوست داریم
عزیز دلم باید برم و بقیه کارامم انجام بدم به خدای مهربون میسپارمت