باورم نمیشه...
سلا نازنینم اومدم برات یه ماجرای قشنگ تعریف کنم، اتفاقی که هنوز باورم نشده و انگار هنوز تو خواب و رویام ولی خواب نیستم و واقعیته!
دیشب با بابایی رفته بودیم بیرون بهش گفتم بریم داروخونه بی بی چک بخریم بعدشم رفتیم خونه خاله جون داشتیم درباره تو حرف میزدیم. به خاله جون گفتم بی بی چک گرفتم و میخوام فردا بذارم ولی خاله گفت یکی دو روز دیگه صبر کن بعد بذار منم گفتم باشه. امروز نزدیک ظهر خاله جون زنگ زد خونه مون و برخلاف حرف دیشبش حسابی تحریکم کرد که برو الان بی بی چک رو بذار و نترس من دلم روشنه که مثبت میشه!!! واییییییی نمیدونی چقدر میترسیدم از این کار آخه مامانی جون نمیدونی جواب منفی بی بی چک چه ضد حالی به آدم میزنه با همه این حرفا و فقط با فکر دل روشن خاله رفتم و دست به کار شدم... دستام داشت میلرزید... نمیتونستم قطره ها رو درست تو جاش بچکونم... تو یه لحظه تب کردم... نفسم بند اومده بود... قلبم داشت میومد تو دهنم... منتظر موندم... چند لحظه چشامو بستم و وا کردم... خدایا چی میدیدم!!! در کمال ناباوری یه خط قرمز و پایینش یه خط صورتی رو بی بی چک دیدم!!! وای نه...یعنی درست میدیدم؟!! یعنی واقعا مثبت شد؟؟؟
قشنگم اون لحظه بود که صدای گریه م تو خونه بلند شده بود! داشتم خدا رو شکر میکردم و بلند بلند میگفتم باورم نمیشه باورم نمیشه ولی باید باور میکردم که تو آرزوی شیرین دلم اومدی و من خبر نداشتم
نزدیک اومدن بابایی بود... زودی تو اون حال و هوا فکر کردم که چه طوری این خبرو به بابایی بدم که این قسمتش باید برات عکس هم بذارم
اینطوری به باباجون خبر اومدن تو رو دادم عزیزکم
اینم عکس بی بی چک امروز که یکی از قشنگترین روزای عمرم بود
حالا از بابایی برات بگم! بی بی چک رو که گذاشته بودم تو جعبه ش با نوشته ای که روش چسبوندم رو گذاشتم رو میز. بابا جون اومد خونه بهش گفته بودم که تست نمیکنم امروز. ولی انگار اونم دلش روشن بود به اومدنت بهم گفت چه خبر از بی بی چک؟! منم به زور خودمو زدم به اون راه و گفتم مگه قرار نبود امروز نذارم و فعلا صبر کنم؟ گفت نه من میدونم گذاشتی داشتم نگاهشو تعقیب میکردم، هنوز جعبه رو ندیده بود بعدش آروم آروم رفت سمت میز و جعبه و نوشته روشو نگاه کرد و اومد کنارم چشاش داشت از خوشحالی برق میزد هیچ وقت اینقدر خوشحال ندیده بودمش گلم
اینم دسته گل میخک قشنگی که بابای خوبت امشب برامون خرید
کوچولوی من باید فردا برم تست خون هم بدم تا از خوب بودن همه چی مطمئن شیم
خدایا از ته دلم میخوام هرکس آرزوی مادر شدن تو دلش داره به این آرزوی پاک برسه و ناامید نشه
باید قبول کرد که همه چی به خواست توئه و تو هرموقع صلاح بدونی که آرزویی تحقق پیدا کنه بی شک بهترین و مناسب ترین موقع ست